با سعدی در گلستان؛ باب اول حکایت دوازدهم؛ وآنکه خوابش بهتر از بیداری است/ آنچنان بد زندگانی مرده به (+صدا)
تاریخ انتشار: ۲۰ آبان ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۰۶۴۷۷۷
عصر ایران؛ یکی از ملوک بیانصاف پارسایی را پرسید از عبادتها کدام فاضلتر است گفت تو را خواب نیمروز تا در آن یکنفس خلق را نیازاری.
حکایت را با خوانش مهرداد خدیر اینجا بشنوید
کد صوت دانلود صوت اصلیظالمی را خفته دیدم نیمروز
گفتم این فتنه است خوابش برده بِه
وآنکه خوابش بهتر از بیداری است
آنچنان بد زندگانی مرده به
کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: با سعدی در گلستان؛ باب اول حکایت ششم: بنده حلقه به گوش ار ننوازی برود/ لطف کن لطف که بیگانه شود حلقه به گوش (+صدا) با سعدی در گلستان؛ حکایت پنجم: بمیر تا برهی ای حسود کاین رنجی است/ کهاز مشقت آن جز به مرگ نتوان رَست (+صدا).بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
منبع: عصر ایران
کلیدواژه: سعدی گلستان سعدی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۰۶۴۷۷۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
امروز با حافظ: من این حروف نوشتم چنان که غیر ندانست
نسیم صبح سعادت بدان نشان که تو دانی گذر به کوی فلان کن در آن زمان که تو دانی تو پیک خلوت رازی و دیده بر سر راهت به مردمی نه به فرمان چنان بران که تو دانی بگو که جان عزیزم ز دست رفت خدا را ز لعل روح فزایش ببخش آن که تو دانی من این حروف نوشتم چنان که غیر ندانست تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی خیال تیغ تو با ما حدیث تشنه و آب است اسیر خویش گرفتی بکش چنان که تو دانی امید در کمر زرکشت چگونه ببندم دقیقهایست نگارا در آن میان که تو دانی یکیست ترکی و تازی در این معامله حافظ حدیث عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: امروز با حافظ: بعد از این دستِ من و دامنِ سرو و لبِ جوی امروز با حافظ: ز در در آ و شبستان ما منور کن امروز با حافظ: چو در رویت بخندد گُل، مشو در دامَش ای بلبل